شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲ - ۰۶:۱۱
۰ نفر

جورج فریدمن: تصاویر جنازه‌های مربوط به حمله هفته گذشته در سوریه حاکی از آن بود که صدها نفر در یک حمله شیمیایی کشته شده‌اند.

در آمریکا با جدی شدن موضوع حمله به سوریه مخالفان جنگ مقابل کنگره و کاخ سفید تجمع کرده و خواستار توقف

بعضی می‌گویند ممکن است این تصاویر ساختگی باشد و بعضی هم می‌گویند که این حمله کار دولت سوریه نبوده و کار مخالفان بوده‌است. اما غرب تأکید دارد که این حمله را دولت بشار اسد انجام داده ‌است.

آمریکا تا‌کنون از مداخله در جنگ داخلی سوریه خودداری کرده ‌است اما این به آن معنا نیست که واشنگتن علاقه‌ای به بقای دولت بشار اسد دارد. روابط نزدیک دمشق با ایران و روسیه، بهترین دلیل برای این است که آمریکا دشمن دولت سوریه باشد. یادمان هست که این واشنگتن بود که برای خروج نظامیان سوری از خاک لبنان فشار می‌آورد. اما آمریکا یادگرفته که فقط نگران رژیم‌های متخاصم نباشد بلکه به این هم فکر کند که بعد از سرنگونی این رژیم‌ها، چه دولتی روی کار می‌آید. افغانستان، عراق و لیبی نمونه‌ای از همین روایت هستند؛ روایتی که می‌گوید لزوما با سرنگونی یک حکومت بد یک وضعیت خوب ایجاد نمی‌شود. در این نمونه‌ها، تغییر رژیم باعث بروز فوری جنگ داخلی شد. آمریکا هم به نوعی درگیر این جنگ داخلی شد و از آن آسیب دید. نتیجه این تغییر رژیم‌ها شاید ارزش زحمتی که برایش کشیده شد را نداشت. در مورد سوریه، مخالفان دولت، سنی‌های تندرویی هستند که سازمان‌یافته‌ترین جناحشان همین جناح القاعده است.

تعجبی ندارد که بسیاری در آمریکا و اروپا از شدت خشونت‌ها در جنگ سوریه وحشت‌زده ‌شده‌اند و بسیاری از آمریکا خواسته‌اند که کاری بکند. آمریکا تمایلی نداشته که به این درخواست‌ها پاسخ بدهد. همانطور که گفته شد، واشنگتن منافع مستقیمی در نتیجه این جنگ ندارد زیرا همه نتایج احتمالی این جنگ، دورنمای ناخوشایندی برای واشنگتن دارد. از سوی دیگر، کسانی که به آمریکا فشار می‌آورند تا برای توقف خونریزی در سوریه کاری کند نخستین کسانی خواهند بود که به محض آغاز حمله آمریکا، این کشور را به‌خاطر کشتار مردم سرزنش می‌کنند. به هر حال در هر دو حالت مردم کشته می‌شوند چراکه راه بدون خونریزی برای توقف خونریزی وجود ندارد.

خطوط قرمز اوباما

به هر حال باراک اوباما استراتژی محتاطانه‌ای را در قبال این جنگ اتخاذ کرد و گفت که آمریکا مستقیما در سوریه مداخله‌ای نمی‌کند، مگر اینکه حکومت اسد از سلاح شیمیایی استفاده کند. او با چنین اطمینانی گفت که اگر دولت سوریه از سلاح شیمیایی استفاده نکند مداخله‌ای در این کشور نخواهد کرد. بشار اسد از 2سال جنگ سوریه جان به در برده و همچنان قدرت را در دست دارد و دورنمایی هم برای شکست و سرنگونی‌اش دیده نمی‌شود. تنها عاملی که ممکن است به شکست او منجر شود، مداخله نظامی خارجی احتمالا توسط آمریکاست، به همین‌خاطر عقل سلیم می‌گوید او کاری نکند که ناقض خط قرمز اوباما باشد و او را به اقدام نظامی ترغیب کرده‌باشد. اسد انسانی منطقی است و اگر کار خطرناکی بکند، حتما در موقعیتی بوده که این کار آخرین انتخابش بوده‌است. شاید او دست به سلاح شیمیایی برده باشد اما مخالفان او هم نیروهای بی‌رحمی هستند. می‌توان تصور کرد که آنها از سلاح شیمیایی استفاده کرده‌اند تا آمریکا را مجبور به مداخله نظامی و سرنگونی حکومت اسد کنند. اما درباره توانایی این نیروها برای دسترسی به سلاح شیمیایی تردیدهایی وجود دارد.

اگر ثابت شود که آنها چنین کاری کرده‌اند، آن وقت همه حمایت غرب از آنها پایان می‌یابد. شاید هم گروهی از افسران رده پایین در ارتش سوریه بدون اطلاع اسد از سلاح شیمیایی استفاده کرده‌اند. به هر حال به‌نظر می‌رسد خسارات و تلفات این حمله بسیار کمتر از آنی است که ادعا می‌شود و ممکن است بعضی تصاویر ساختگی باشند.همه اینها ممکن است. اما ما اکنون نمی‌دانیم که کدام‌یک درست و کدام‌یک ساختگی است. از آن مهم‌تر اینکه دولت‌های مهمی چون انگلیس و فرانسه ادعا می‌کنند که می‌دانند این حمله کار اسد بوده‌است. جان کری وزیر خارجه آمریکا در سخنرانی هفته گذشته خود آشکارا از برنامه دولتش برای حمله نظامی به سوریه سخن گفت و تأکید کرد که شک ندارد حمله شیمیایی کار دولت سوریه بوده و در این‌باره اطلاعاتی هم دارد.

دولت اسد با دیدار و بازرسی بازرسان سازمان ملل از محل حمله موافقت کرد و این دیدار انجام شد. اما مخالفان اسد گفتند که او اسناد این حمله را نابود و پنهان کرده‌ تا معلوم نشود کار خودش بوده‌است. اگر بازرسان سازمان ملل در تحقیقات خود به نتیجه قطعی و روشنی نرسند، احتمالا این اتهامات بیشتر هم می‌شود.

در اینجا حقیقت، بسیار مخدوش و درگیر سیاسی‌کاری شده‌است و همه ادعا می‌کنند که حقیقت نزد آنهاست و طرف مقابل دروغ می‌گوید. اما اگر در نهایت معلوم شود که اسد این حمله را انجام داده و خط قرمز اعلام شده اوباما را نقض کرده ‌است، در نهایت این رئیس‌‌جمهور آمریکاست که در مخمصه گرفتار می‌شود.

آمریکا تصمیم گرفته که تا روشن‌شدن نتیجه تحقیق سازمان ملل صبر کند و تصمیم درباره آغاز حمله را به کنگره بسپارد. اوباما سعی می‌کند دست‌کم در ظاهر نشان دهد که با حمایت و نظر سازمان ملل کار را پیش می‌برد و اقدام می‌کند؛ اما این را هم می‌داند که نمی‌تواند حمایت کامل سازمان ملل را از حمله به سوریه داشته ‌باشد. روس‌ها و دیگر متحدان اسد و مخالفان مداخله نظامی خارجی، هر پیشنهادی برای حمله به سوریه را رد می‌کنند.

چینی‌ها چندان نزدیکی‌ای با اسد ندارند اما آنها هم با مداخله نظامی خارجی در سوریه مخالفند. صرف‌نظر از اینکه اتهامات علیه دولت اسد درست است یا نه، روس‌ها به هر حال با تصمیم حمله نظامی به سوریه مخالفند و آن را وتو می‌کنند. بنابراین منتظر سازمان ملل شدن تنها زمان خریدن است. نکته جالب آنکه، آمریکا ابتدا می‌گفت دیر است و بازرسی سازمان ملل از محل حمله، فایده‌ای ندارد اما حالا حرف دیگری می‌زند.

پیامدها در سوریه و نقاط دیگر

الان دیگر موضوع فقط سوریه نیست. آمریکا شرایطی برای خود تعریف کرده که آن را متعهد به مداخله نظامی می‌کند. وقتی این شرایط نقض شود و آمریکا کاری نکند، در واقع در مقابل کشورهای دیگری مانند کره‌شمالی هم در وضعیت دشواری قرار می‌گیرد. یکی از ابزارهایی که آمریکا می‌تواند از آن برای شکل‌دادن به رفتار دیگر کشورها بدون وارد شدن به جنگ از آنها استفاده کند، همین تعیین شرایط برای مداخله نظامی است. با تعیین شرایط در واقع آمریکا به طرف مقابلش این امکان را می‌دهد که از جنگ اجتناب کند. اما اگر این کشورها مانند کره‌شمالی ببینند که آمریکا خط قرمز تعیین می‌کند ولی به آن پایبند نیست و فقط دارد بلوف می‌زند، آن وقت همه محاسبات به هم می‌ریزد و آمریکا هر کشوری را که تهدید کند، آن کشور فکر می‌کند که این بلوف است. از سوی دیگر اگر آمریکا به سوریه حمله کند، روسیه تلافی خواهد کرد. روسیه در ماجرای ادوارد اسنودن نشان داد که می‌تواند با آمریکا تخاصم جدی داشته‌ باشد.

سوریه‌ موضوعی نبود که بر منافع ملی آمریکا تأثیر مستقیم داشته ‌باشد تا وقتی که اوباما موضوع خط قرمز را مطرح کرد. اوباما بر این موضوع تأکید کرد نه به‌خاطر اینکه سوریه برای آمریکا خیلی حیاتی است بلکه به این خاطر که اعتبار تهدیدها و خط‌قرمزهای آمریکا در خطر بود.

مشکل اوباما این است که اکثریت مردم آمریکا هم مخالف مداخله نظامی واشنگتن در سوریه هستند. کنگره هم به‌طور کامل از چنین اقدامی حمایت نمی‌کند. هیچ‌کس نمی‌خواهد بار آغاز چنین جنگی بر دوش‌اش باشد.اما اکنون سؤال این است که اگر ثابت شود خط قرمز نقض شده، آمریکا و متحدانش چه خواهند کرد. ایده‌آل این است که حملاتی برای تخریب زرادخانه‌های سلاح شیمیایی سوریه صورت گیرد و کسی هم در این حمله کشته نشود؛ اما از ارتفاع 10هزارپایی تشخیص دقیق اهداف بسیار دشوار است. این جنگ حتما تلفات غیرنظامی خواهد داشت چون ماموریت مشخص نیست، ابعاد نظامی آن هم قابل تعریف نیست. از نظر منطقی، هدف باید تنها نابودی سلاح‌های شیمیایی باشد؛ این منطقی است اما مشکل تعیین مکان آنهاست، به همین‌خاطر ارزیابی میزان خسارات چنین اقدامی هم دشوار است. اگر هدف آمریکا تغییر رژیم باشد، هیچ رژیمی با حمله هوایی از آسمان سرنگون نمی‌شود. برای سرنگون‌کردن یک رژیم نیاز به نیروی زمینی است. از سوی دیگر حتی اگر بتوان یک رژیم را سرنگون کرد، باید برای جایگزین آن فکری کرد.

وقتی اوباما برای مداخله نظامی در سوریه خط قرمز تعیین می‌کرد و می‌گفت که استفاده از سلاح شیمیایی خط قرمزش است، فکر نمی‌کرد در سوریه حمله شیمیایی صورت گیرد. این از آن موقعیت‌هایی است که برای یک رئیس‌جمهور پیش می‌آید وقتی فرضش غلط می‌شود. اکنون اوباما در موقعیتی است که یا باید به حرفش عمل کند و ناقض خط قرمز را مجازات کند و یا عمل نکند و حرفش برای همیشه بلوف بماند. در هر دو حالت این موقعیت دشوار و دردسرساز است.

این دومین بار است در دولت اوباما که او با گزینه جنگ روبه‌روست. بار اول لیبی بود. آن جنگ انجام و قذافی کشته شد و حکومتی که جای او را گرفته همه ‌داریم می‌بینیم. لیبی به راحتی با سوریه قابل مقایسه است. اکنون اوباما مجبور است برای حفظ اعتبارش مداخله کند اما برای این مداخله هیچ حمایت سیاسی در واشنگتن وجود ندارد. تصور اینکه او بدون وارد شدن به این جنگ بتواند اعتبارش را حفظ کند سخت است اما از طرف دیگر تصور اینکه بتواند از سد مخالفت‌ها در واشنگتن بگذرد و وارد این جنگ شود هم سخت خواهد بود.

کد خبر 230040

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز